سایه بان روشنی

دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است

با گريه مي بينم    محبوب من خوابه    بي ترس و دلشوره

 

اين خواب بي برگشت   يعني ازش دورم    يعني ازم دوره

 

چشماش يادم هس    وقتي كه مي خابيد    چشماشو زيبا بست

 

من اشك مي ريزم    از مرگ لبريزم    يعني كه پنچ شنبه ست

 

پنج شنبه ها شعرن     پنج شنبه ها دردن     پنج شنبه ها سردن     پنج شنبه ها بن بست

 

تا آخرين بن بست    تا لحظه ي مرگم    تا آخر دنيا   هر روز پنج شنبه ست

 

دنياي من شعره   شعرام پر از درده   دردهام بي اندازه

 

قلب ترك خوردم   با شعر مي سوزه   با درد مي سازه

 

پنج شنبه يعني درد   يعني قرارم نيست   يعني كنارم نيست

 

پنج شنبه يعني سرد   يعني زمستونه   يعني بهارم نيست

 

اي قلب بي تابم    هم گريه زاري كن   هم بي قراري كن   وقتي قراري نيست

 

مردم از اين مردن   از خون دل خوردن   از مرگ غير از مرگ   هيچ انتظاري نيست

نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت 9:33 توسط parisa|


آخرين مطالب
» يك رنگ و هزار رنگ
» دختر دانشجو
» ســــوز پـــنــج شـــنــبــه هــا
» دادگــــــاه عـــشـــــق
» سرنوشت
» آیا میدانستید ؟؟؟؟؟
» چیزای جالب حتما ببینید........!!!
» عشق............
» چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟؟؟؟
» شعر !!!!!!!
» پنجره !
» عهد !
» نامه ای از ویکتور هوگو